لطیفه ی 2
حیف که دیر شد زهرا دختر ٨ ساله بو د که سر صفره دست به پهلوی پدرش زد و گفت بابا پدرش حرف او را قعط کرد وگفت ساکت مگه نگفتم سر صفره نباید حرف بزنی؟ وقتی صفره جمع شد پدر گفت خوب زهرا چی می خواستی بگی؟ زهرامی گه حیف که دیر شد چون یک مگس درسالادتون بود وشما اون رو خوردید!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
نویسنده :
محمدمهدی
16:14